تحلیلی درباره مقاله مککینزی (آرکاتایپهای استراتژی مدیریت ریسک)
مدیریت ریسک در سال های اخیر دچار تحولات بزرگی شده است. در گذشته، نگاه سنتی به ریسک بیشتر بر کنترل و اجتناب متمرکز بود. یعنی سازمان ها سعی میکردند از هرگونه تهدید بالقوه دوری کنند و تنها در مواقع بروز بحران واکنش نشان دهند. اما امروزه، ریسک به عنوان بخشی از استراتژی سازمانی و حتی بهعنوان یک منبع مزیت رقابتی شناخته میشود. مقاله اخیر مککینزی درباره «آرکاتایپهای استراتژی مدیریت ریسک» دقیقاً بر همین موضوع تمرکز دارد: اینکه نقش مدیران ریسک (CROs) تنها محدود به رعایت مقررات یا جلوگیری از بحران نیست، بلکه می تواند در رشد، نوآوری و خلق آیندهای پایدار نقش کلیدی ایفا کند.
به عنوان فردی که سال ها در حوزه تحلیل استراتژی و مدیریت کسب و کار فعالیت داشته ام، معتقدم این مقاله یکی از جامع ترین و کاربردی ترین چارچوب ها را برای درک جایگاه مدیران ریسک ارائه کرده است. سه آرکاتایپی که مککینزی معرفی میکند — معمار، محافظ و شتاب دهنده کسب و کار — هر یک نماینده نوع خاصی از رویکرد هستند و هیچکدام به تنهایی کافی نیستند. سازمان های موفق دقیقاً همان هایی هستند که می توانند بسته به شرایط، میان این نقش ها جا به جا شوند.
آرکاتایپ اول: معمار (Architect)
مدیر ریسک در نقش معمار، تمرکز اصلی خود را بر ساختن زیرساخت های پایدار و فرهنگ سازمانی مرتبط با ریسک می گذارد. در این حالت، به جای واکنش های کوتاهمدت، نگاه بلندمدت و آیندهمحور وجود دارد.
- معمار تلاش میکند چارچوبها، فرایندها و سیستمهایی ایجاد کند که حتی پس از تغییر نسلها هم قابل استفاده باشند.
- سرمایهگذاری بر توسعه استعدادهای انسانی و تربیت نسل جدید مدیران ریسک از دیگر ویژگیهای این رویکرد است.
- این نقش بیش از همه در زمانهایی اهمیت دارد که سازمان با تغییرات محیطی یا مقرراتی جدی روبهرو است و نیاز دارد پایههای محکمی برای آینده بنا کند.
مثال: فرض کنید یک بانک بزرگ قصد دارد وارد فضای فناوری های نوین مانند بلاکچین و هوش مصنوعی در سیستم های مالی شود. بدون حضور یک CRO معمار که بتواند زیرساخت های کنترلی و فرهنگی لازم را طراحی کند، این حرکت می تواند با شکست های پرهزینه مواجه شود.
آرکاتایپ دوم: محافظ (Protector)
این آرکاتایپ همان چیزی است که اغلب افراد هنگام شنیدن واژه «مدیریت ریسک» به ذهنشان خطور می کند. محافظ وظیفه دارد سازمان را از تهدیدهای بیرونی و بحران های درونی در امان نگه دارد.
- تمرکز محافظ بر کنترل، نظارت، رعایت دقیق مقررات و ایجاد مکانیزمهای واکنش سریع است.
- این نقش بهویژه در شرایط بحران، رکود اقتصادی، تغییرات ناگهانی قوانین یا تهدیدهای امنیتی اهمیت حیاتی دارد.
- نقطه قوت محافظ در این است که جلوی بروز خسارتهای سنگین و غیرقابل جبران را میگیرد.
مثال: تصور کنید یک شرکت تولیدی درگیر بحران زنجیره تأمین میشود. مدیر ریسک در نقش محافظ میتواند با تصمیمات سریع و سیاستهای سختگیرانه، سازمان را از خطر تعطیلی یا زیان شدید نجات دهد.
آرکاتایپ سوم: شتابدهنده کسبوکار (Business Accelerator)
نوآورانهترین بخش مقاله مککینزی همین آرکاتایپ است. در اینجا، مدیر ریسک نه تنها مانع تصمیمات جسورانه نمیشود، بلکه ریسک را به فرصتی برای رشد و نوآوری تبدیل میکند.
- این آرکاتایپ با استراتژی سازمان همسو است و به جای اجتناب مطلق، به دنبال مدیریت هوشمندانه ریسکهاست.
- شتابدهنده کسبوکار در محیطهای رقابتی و پویایی که فرصتهای زیادی برای توسعه وجود دارد، بیشترین ارزش را خلق میکند.
- در این رویکرد، CRO به شریک استراتژیک مدیرعامل و هیئتمدیره تبدیل میشود.
مثال: یک شرکت فناوری قصد دارد وارد بازارهای بینالمللی شود. بدون پذیرش بخشی از ریسکها (از نوسانات ارزی گرفته تا تغییرات فرهنگی)، امکان رشد وجود ندارد. مدیر ریسک در نقش شتابدهنده به سازمان کمک میکند تا این مسیر پرچالش را با آگاهی و مدیریت بهتر طی کند.
چرا این سه آرکاتایپ مهم هستند؟
تحلیل من از این مقاله نشان میدهد که اهمیت اصلی آن در تأکید بر انعطافپذیری نقش CRO است. هیچیک از این سه الگو بهتنهایی کافی نیستند.
- سازمانها در دوره رشد نیاز بیشتری به نقش شتابدهنده دارند.
- در دوره بحران یا فشارهای نظارتی، نقش محافظ در اولویت است.
- در زمان تغییرات ساختاری یا ورود به فازهای جدید کسبوکار، معمار بیشترین ارزش را خلق میکند.
به بیان دیگر، هنر یک مدیر ریسک موفق در این است که بتواند مانند یک آفتاب پرست سازمانی، متناسب با شرایط محیطی و نیازهای استراتژیک، میان این نقشها جا به جا شود.
پیام برای مدیران
با توجه به شرایط خاص اقتصادی و تجاری در ایران، این مدل مککینزی کاربردهای مهمی دارد:
- در مواجهه با تحریمها یا محدودیتهای بینالمللی، نقش محافظ میتواند مانع از خسارتهای سنگین شود.
- برای شرکتهایی که در حال توسعه و ورود به بازارهای منطقهای هستند، نقش شتابدهنده میتواند فرصتهای بزرگی خلق کند.
- در صنایع در حال گذار مانند فناوری مالی (فینتک)، انرژیهای تجدیدپذیر یا خودروهای نوین، حضور معمار برای ایجاد زیرساخت پایدار حیاتی است.
جمعبندی و تأیید شخصی
از دیدگاه من، مقاله مککینزی تصویری روشن از آینده مدیریت ریسک ارائه میدهد. این مقاله نشان میدهد که:
- مدیریت ریسک صرفاً یک واحد نظارتی نیست، بلکه بخش جدانشدنی استراتژی کلان است.
- سازمانها باید بهجای تمرکز بر یک نقش ثابت، توانایی تغییر میان سه آرکاتایپ را داشته باشند.
- ارزش واقعی یک CRO در توانایی او برای برقراری تعادل میان محافظت، ساختاردهی و تسهیل رشد است.
من این چارچوب را بهطور کامل تأیید میکنم و معتقدم شرکتهایی که آن را درک کرده و بهکار بگیرند، آیندهای امنتر، پایدارتر و در عین حال نوآورانهتر خواهند داشت.